جایگاه بشر در حقوق بین الملل معاصر

نویسنده

---

چکیده

در بادی امر چنین به نظر می آید که جامعه بین المللی، جامعه ای از دولتها ست که در آن "فرد انسانی" مقام و منزلتی ندارد. فلاسفه و جامعه شناسانی که با دیدگاهی کلی از "حقوق" به این "واقعیت اجتماعی" نگریسته و از لین لحاظ بیشتر به بازتابهای بیرونی حقوق توجه نشان داده اند، در این نکته که انسان در نظام بین المللی جایگاهی ندارد با حقوقدانان اثبات گرای کلاسیک همداستان بوده و اعتقاد داشته اند که "دولت" با تارهای نهادهای حقوقی که در اطراف انسان تنیده وی را بنده مطلق خود ساخته است.به اعتقاد حقوقدانان اثبات گرا، "دولت" حتی در آن مواردی که در جامعه بین المللی از تبعه خویش حمایت می کند، پیش از این "فرد" را آنچنان مقید نموده که وی فقط تحت شرایط معینی می تواند خواستار آن حمایت شود وبدین ترتیب از دولت متبوع خود بخواهد که در قبال ستمی که دولتی دیگر بر او روا داشته است، از وی یا منافعشان دفاع نماید:طی مراحل رسیدگی در محاکم کشور خارجی، عدم مشارکت فرد در ایجاد خسارتی که پدید آمده است و نهایتا دارا بودن ملیت دولتی که فرد از آن حمایت طلبیده است، نمونه هایی از این شرایط و در نتیجه نشانه هایی از آن است که "فرد" به خودی خود در جامعه بین المللی جایگاه ندارد

عنوان مقاله [English]

The Position of Humanity in Contemporary International Law