حاکمیت قانون و دموکراسی:سازگاری یا تعارض

نویسنده

استادیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

این مقاله درآمدی بر مفهوم شناسی نسبت های میان برداشت های چندگانه حاکمیت قانون و دموکراسی است. ادبیات سیاسی ف حقوقی و جامعه شناختی بسیاری درباره هر یک از مفاهیم و تفاسیر این دو نظریه مهم وجود دارند اما به نسبت یا نسبت های آن ها کم تر اعتنا شده است درآمد حاضر ابتدا برداشت های گونتگون از حاکمیت قانون و دموکراسی را به اختصار ارایه می نماید و آن گاه نسبت های مفهومی این دو نظریه را در موارد زیر تحلیل می کند:زمینه های مشترک، برداشت فراگیر حاکمیت قانون، برداست فراگیر دموکراسی، حاکمیت قانون شکلی و دموکراسی شکلی و در نهایت حاکمیت قانون ماهوی و دموکراسی شکلی. ضمن بیان نکات تحلیلی در شناخت دقیق تر از این دو نظریه و نقد برخی سوء برداشت ها درباره مفاهیم فوق، مقاله با این نتیجه خاتمه می یابد که امروزه مفهوم مهمی که در تحلیل این نسبت ها نیاید فراموش شود مفهوم حقوق بشر می باشد.همچنین در دنیای معاصر نمی توان دموکراسی و حاکمیت قانون را در چارچوب برداشت های محدود و شکلی آن ها محصور ساخت و از آین رو نگارنده بر این باور است که دموکراسی و حاکمیت قانون الزاما نمی توانند در تعارض با هم قرار گیرد