تفکیک قوا، افسانه یا واقعیت؟به رغم آنچه مونتسکیو در نظریه خود مطرح نموده بود، در ابتدا برخی از پیروان وی تفسیری مضیق و مطلق از آن ارائه نمودند، تا حدی که به تدریج، این نظریه در ادبیات حقوقی و سیاسی، به عنوان یکی از اصول اساسی نظام های دموکراتیک جایگاهی بدیهی و خدشه ناپذیر یافت. اما این امر، به ویژه در نظام های پارلمانی، از گذشته مورد انتقاد بسیار قرار گرفته است؛ تا جاییکه که برخی با افسانه پنداشتن آن، حتی جایگاه وجودی و واقعی آن را محل تردید قرار داده اند. این گروه نقش اصلی در تحقق اهداف مشروطه گرایی و عدم تمرکز قدرت را به وجود و فعالیت گروه ها و احزاب اقلیت در کنار اکثریت و وجود یک قوه قضاییه مستقل نسبت داده اند. اگرچه نمی توان تا این حد با کاهش جایگاه این نظریه با منتقدین همراه بود، اما مسلما نظریه مزبور در مفهوم مضیق آن با واقعیت موجود در نظام های سیاسی حتی دموکراتیک و لیبرال، فاصله داشته است. در هر حال، نظریه تفکیک قوا در مفهوم موسع و منعطف آن، در کنار وجود اقلیت مخالف و استقلال امر قضا، کماکان به عنوان یکی از مولفه های نظام های دموکراتیک و لیبرال باقی می ماند اما اگر تفکیک قوا را یک از شاخصه های مشروطه گرایی بدانیم،در کنار آن،رعایت اصل جانشةنی در ارتباط میان حاکمیت و شهروندان نیز از عناصر اصلی مشروطه گرایی است. در واقع، رعایت این اصل، از یک سو، با تفکیک مطلق حوزه حکومتی و جامعه مدنی در یک رابطه افقی، و از سوی دیگر در رابطه فرد با اشخاص حقوق عمومی در یک رابطه عمودی قابل تحقق است علاوه برموارد یاد شده تضمین رعایت حقوق بنیادین بشر، دیگر عنصر اساسی و تکمیل کننده در تحقیق کامل مشروطه گرایی است.