آئین کنسانسوس که در ابتدای امر مصادیق اندکی داشت، امروزه برای حل مهمترین معضلات بین المللی بخصوص معضلات عدیده ای که سبب تقسیم جهان به شرق و غرب (موافقت نامه هلسینکی) و یا شمال و جنوب (کنفرانس سازمان ملل متحد برای تجارت و توسعه) شده، رواج بسیار یافته است. می توان گفت که در جهان نامتحد، کنسانسوس احتمالا تنها روشی است که رسیدن به یک سری توافق ها را میسر می سازد؛ اگرچه این خود نیز توافقنامه ها را از دقت و صراحت عاری می کند اما آیا نمی توان گفت که بهتر است موافقتنامه ناقصی وجود داشته باشد تا اینکه اصلا موافقتنامه ای در کار نباشد؟ به نظر می رسد که یکی از ویژگی های جامعه نوین بین المللی آن است که تصمیم گیری در خصوص مسائل کلی به وسیله رأی اکثریت بیش از پیش همچون شکستی است برای اعضای این جامعه، یا در هر حال نوعی اقرار به ناتوانی در تحصیل راه حلی تلقی می شود. اگرچه اکثریت می تواند مدعی پیروزی سهلی گردد ولی این پیروزی در حققیت همانند «آب در هاون کوبیدن» است.
عنوان مقاله [English]
The impact and concept of consensus in the formulation of international law