جستاری در دلایل نقلی تقسیم بندی حد -تعزیر

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

پژوهش گر حوزوی و عضو هیأت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی

چکیده

در فقه کیفریِ اسلام تقسیم جرایم به حد و تعزیر اغلب قاعده و مبنایی مسلّم قلمدادشده است. بسیاری دیگر از احکام و حتی قواعد کیفری، پیوسته بر این قاعد ه ی بنیادینبنا گشته اند. این مقاله به واکاوی انتقادی مستندات نقلی این تقسیم بندی پرداخته است.اصل تقسیم بندی حد-تعزیر در شواهد اطمینا نآوری از سنت ریشه دارد. با این حال، باتوجه به ابهام مفهوم حد در روایت موجود، در شمارگان حدود و احکام اختصاصی آن هااتفاق نظر وجود ندارد.برابر شواهد اطمینا نآور، مسلمانان صدر اسلام تلقی منعطف تری از مفهوم حد داشت هاند؛این اعتقاد وجود داشته است که احکام مربوط به تعیین مجازات تا اندازه ی قابل توجهی ازجنبه های سیاسی و مدیریت اجتماعی برخوردار است. بنابراین دشوار می توان پذیرفتمقصود شارع مقدس اسلام از تعیین کیفرهایی با عنوان حد، خارج ساختن آنها از شمولهر گونه تغییر و تحول عقلایی، حکیمانه و مبتنی بر اجتهاد روشمند بوده است.از چشماندازی روش شناختی با توجه به این که فقیهان خود مقررات کیفری را در حوزه یاحکام و سیاسات و نه عبادات طبقه بندی میکنند میتوان گونه هایی از تغییر و نهادها وتأسیسات کیفری حکیمانه و معقول که محصول عقلانیت بشری است را در حدود نیزپذیرفت. این امر به ترسیم نظامی کمتر افتراقی از مجازاتها خواهد انجامید. برابر ایندیدگاه که میتوان آن را "نظریه پویایی کیفر در اسلام " نامید، حتی در مورد جرایمشرعی نیز میتوان در صورت نیاز با توجه به ماهیت جرایم و رعایت شرایط و اوضاع واحوال، مجازات متناسبی که از حریم ارزش های الهی دفاع کند، تعیین نمود.A Survey on the Narrative Evidences of the Demarcation of Hadd- Ta’zir (Prescribed-Discretionary punishments

کلیدواژه‌ها


عنوان مقاله [English]

A Survey on the Narrative Evidences of the Demarcation of Hadd- Ta’zir (Prescribed-Discretionary punishments

چکیده [English]

ng> In Islamic Criminal Jurisprudence, the demarcation between hadd (prescribed punishment) and ta’zir (discretionary punishment) is almost unanimously accepted. As a maxim, this division has also been used as a foundation for many other jurisprudential verdicts and rules. This article critically evaluates the narrative evidence which supports the dichotomy. The author concludes that there is sufficient evidence in the narrations of the Prophet (p.b.u.h.) and infallible Imams (a.s.) which acknowledge the demarcation itself. However, due to the ambiguity of the related textual narrations, jurists are not unanimous on the numbers of hodoud or their specific verdicts. According to some reliable narrative evidence, the early Muslim community used to have a more flexible understanding of hadd than they have today and, moreover, criminal sentencing had a strong dimension of political and social governance. It is therefore hard to believe that the Holy Legislator intended to exclude hodoud from all rational developments in our understanding of punishment and social condemnation when they are based on an authentic methodology and acceptable legal reasoning. Methodologically speaking, since jurists themselves categorize Islamic criminal teachings under rational aspects of jurisprudence (Ahka’m va siya’sa’t) rather than purely revealed knowledge (ibadat) there are, in fact, legitimate means of accepting some kinds of developments and new rational institutions in hodoud which would lead to a less differential system of punishment. According to this view, which can be called ‘the theory of dynamic punishment in Islam’, a proper punishment by which divine values are protected could be established based on the nature of the crimes and considering all relevant circumstances and conditions.   Keywords: Hadd (prescribed punishment), Ta’zir (discretionary punishment), Inflexible punishments, Islamic Punishments, Islamic criminal jurisprudence.