این پرسش که حقوق بشر معاصر بتواند چتری فراگیر برای همه اشکال متنوع زندگی معاصر باشد، سئوالی است که نویسندهگان در اندیشه ویتگنشتاین به آزمون گذاشته اند. مفروض انگاشتن زیست حقوق بشری خود بمثابه شکلی از زندگی که همانا شکل مرجح انسان مدرن پسا دکارتی است خود جای و بررسی و مداقه فراوان دارد، اما این نوشتار بدان نپرداخته است. مساهمت معرفتی عمده نگارنده گان به حوزه مباحث فلسفی حقوق بشر، طرح ایده امکان خوانشی از ویتگنشتاین است که این فیلسوف را نه در قامتی چند ویتگنشتاینه همراه با گسست اندیشه ای، که بر عکس در پیوستگی فکری- حد اقل در صورت عرضه موضوع جهان شمولی حقوق بشر به آثارش- میبیند. عقلانیت استعلایی حقوق بشری در قبال عقلانیت توصیفی ویتگنشتاینی، بررسی ایده انسان بسان سوژه ای استعلایی، قضاوتگری به ظاهر آشکار در گفتمان حقوق بشری و بالاخره طرح فرد انسانی در برابر شکلهای زنده گی موضوعاتی که نگارندهگان در خوانش پیوسته انگار از ویتگنشتاین ضروری دیدهاند که بدانها بپردازند.
عنوان مقاله [English]
Wittgenestein and interpretable universality of human rights
چکیده [English]
Wittgenestein and interpretable universality of human rights