عرف پدیده ای است که در زمان اولین تاملات انسان در خصوص حقوق در جامعه وجود داشته است. لذا حقوقدان خود را در مقابل وضعیتی مستقر می یابد که سعی در تحلیل و فهم آن می نماید، او می خواهد دلایل و مبنای این پدیده را بشناسد. به عبارت دیگر و به طور خلاصه یک حقوقدان سعی می کند مضمونی حقوقی به عرف بدهد. بدین جهت تحلیل های یک حقوقدان از عرف با درک عمومی او از حقوق پیوندی تنگاتنگ دارد. در شکل گیری حقوق بین الملل عرف نقش اصلی داشته است. و می توان تصویق نمود که تا مدت زمانی بسیار طولانی، حقوق بین الملل اساسا دارای ماهیت عرفی بوده است. به نظر می رسد در بیست سال اخیر، تدوین موضوعاتی از قبیل حقوق دیپلماتیک و کنسولی، نظام معاهدات بین دولت ها و حقوق دریاها، به وسیله معاهدات چندجانبه از اهمیت قبلی عرف کاسته باشد. با این وجود هنوز بعضی از موضوعات حقوق بین الملل همچنان تحت سیطره قواعد عرفی قرار دارند.