جدال دو قانون

نویسنده

---

چکیده

در سالهای گذشته و به خصوص یکسال اخیر از قانون اساسی فراوان صحبت می شود، گروههای مختلف خطوط گوناگونی را برای حفظ این قانون که علیرغم نگهبانان جدی و مراقب ، دستخوش ناایمنی و خط قرمزهای سلیقه ای شده، ترسیم می کنند،هر کس به نوعی و طبق تمایلات، عقاید و خواسته های خویش مفسر قانون اساسی شده، مرزهای حراست از قانون نامشخص و تفسیرهای متنوع از آن بسیار است. به نظر من اینک هیچ قانونی مظلوم تر از قانون اساسی در این کشور نیست که گاه بی محابا در معرض تحدید ، تضییق و تفسیرهای سلیقه ای قرار می گیرد. بعنوان مثال وقتی از "حقوق ملت" در قانون اساسی بحث می شود که در اصول 19 تا 42 بر مبنای کنوانسیونهای بین المللی و حقوق اساسی ملت با دقت تبلور یافته گروهی محدوده های متعدد و دیوارهای بلند و حصارهای سیمانی بر حقوق ملت ایجاد می کنند و حربه های ترس و ارعاب متوسل می شوند و در عین حال مدعی حفاظت از قانون و آزادیها در پرتو این محدودیتها هستند و تخطی از اصول و قواعد ذهنی خود را شکستن حرمت قانون اساسی می دانند و گروهی دیگر در مقابل، مطالباتی گاه فراتر از محدوده قانون اساسی دارند و در برخورد با موانعی می خواهند حتی به تاوان سنگین قربانی شدن آن در مسلخ تعصبات بدین مطالبات دست پیدا کنند! آن گروه اول به سربازان تندخویی می مانند که عبور از سیم خاردارها راحتی برای دوستان مجاز نمی دانند و صیانت از قانون اساسی را در انحصار خود می شناسند و گروه دوم به گرسنگان و تشنگان رنج کشیده ای شباهت دارند که با اشتهای فراوان عجله دارند تا مبادا قبل از این که احتمالا خوان گسترده قانون اساسی را جمع کنند از این سفره بی نصیب بمانند